مطالب عاشقانه.اس ام اس عاشقانه.رمان عاشقانه.عکس عاشقانه.دوست داشتن.محبت.عشق.عاشقی.جدایی.تنهایی.وفاداری.
داستان ديوانگی و عشق
ساعت | بازدید : 800 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!

ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.

خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به ميان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمين راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.

طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.

آرام آرام همه قايم شده بودند و

ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.

ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت.

ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...

همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.

بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود.

ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...

نظرت چیه؟

 

Ebiblove.lxb.ir


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


هنوز هم عاشقتم
ساعت | بازدید : 571 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 میخام به یکی خودش میدونه کیه بگم با همه نامهربونیهات بازم میگم

دوست دارم

       

      از عشق:

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت
پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه كه نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم

نظره تو چیه؟

Ebiblove.lxb.ir
برچسب‌ها: هنوز هم عاشقتم ,


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مرد کور...
ساعت | بازدید : 466 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بودامروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.

Ebiblove.lxb.ir
برچسب‌ها: مرد کور ,


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


انتظار...
ساعت | بازدید : 449 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 من برای تو به به دنیا آمده ام

تو برای من...

اما هرچه میگردم نیستی

یا مشکل از زمان آمدن ماست

یا گردی زمین

یکجا کنار تنهاییم بایست

یک گل زرد هم به دستت باشد

میشناسم

عطر تو چیز دیگری است....

Ebiblove.lxb.ir
برچسب‌ها: انتظار , , , ,

موضوعات مرتبط: متن عاشقانه , ,

|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


دلتنگــــــــــــــــم
ساعت | بازدید : 1011 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم

Ebiblove.lxb.ir


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


دفتـــــــر عشــــــق
ساعت | بازدید : 484 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 دفتر عشـــق که بسته شـد 

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم 

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون 

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم

اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــود 

بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــد

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــت

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــد

تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــو

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــد زدم

غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــت 

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــدم

از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــم

از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــم 

چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــودم

چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــی م

دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــن

فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه

چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو

آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه

دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ـرزه

بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو

ازاون که عاشقــــت بود

بشنواین التماس رو

ــــــــــــــــــــــ 

ـــــــــــــــ

ـــــــــــ 

ـــــــ

 

 

 

Ebiblove.lxb.ir

موضوعات مرتبط: متن عاشقانه , ,

|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


پناهم می دهی امشب ؟
ساعت | بازدید : 519 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 سلام ای چشم بارانی !

پناهم می دهی امشب ؟

سوالم را که می دانی !

پناهم می دهی امشب ؟

منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام روحانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

Ebiblove.lxb.ir

موضوعات مرتبط: شعر عاشقانه , ,

|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


من خوشبختم . . .
ساعت | بازدید : 641 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

من شاید از معدود کسانی‌ باشم که معتقدم و واقعا بر این باور هستم که خوشبختمکه طعم شیرین خوش بختی را بارها و بارها و بارها چشیده‌ ام
من مردی هستم که از برق نگاه یک نوازنده سیاه پوست خوش بخت می شود
من از بوییدن یک گل نیمه پلاسیده یاس در دست دخترکی هفت ساله‌ خوش بخت می شوم
من از دستی‌ که یواشکی یک شیرینی‌ کوچک در بشقابم می ‌گذارد خوشبخت می شوم
من از بوی خاک باران زده شب قبل خوشبخت می شوم
من از صدای تاس تخته نرد
من از بوی عطر هل چای دو غزال
من از قرمزی یک تربچه میان یک دسته ریحان خوشبخت می شوم
من از بستن چمدان ، حتی از باز کردن آن خوشبخت می شوم
من تمام صبح‌ هایی‌ که بدون سر درد بیدار می شوم خوشبختم
من همه روزهایی که حتی یک گدا نمی ‌بینم خوشبختم
من با هر گیلاس شرابی‌ که پر و خالی‌ می شود ، با هر نخ سیگاری که دود می شود خوشبخت تر می شوم
من با هر زمستانی که بهار می شود
من با هر کبوتری که آزاد می شود خوشبخت تر می شوم
من برای هر نفسی که با عشق می کشم خوشبخت می شوم
من از اینکه به جرات میتوانم بگویم مردی‌ هستم خوشبخت ، خوشبخت تر می شوم...

Ebiblove.lxb.ir
برچسب‌ها: من خوشبختم , , , ,

موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه , ,

|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


عشق ....
ساعت | بازدید : 522 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

وقتی کسی صادقانه بهت عشق هدیه میکند  و تو پس میزنی

منتظر باش تا قلبتو به کسی هدیه کنی و اون تو رو پس بزنه . . .

Ebiblove.lxb.ir
برچسب‌ها: عشق , , , , ,


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ره کجا ؟ منزل کجا ؟ مقصود چیست ؟
ساعت | بازدید : 615 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

     می‌روم ، اما نمی‌پرسم ز خویش

 

          ره کجا ؟ منزل کجا ؟ مقصود چیست ؟

 

               بوسه می‌بخشم  ولی خود غافلم

 

                    کاین دل دیوانه را معبود کیست . . . ؟

 

 

Ebiblove.lxb.ir


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مطالب عاشقانه.داستان عاشقانه.اس ام اس عاشقانه و آدرس ebiblove.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 126
:: کل نظرات : 2

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :