|
ساعت |
بازدید : 577 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم
اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم
با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم
بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
ساعت |
بازدید : 1085 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
پیش هیچ آدمی خطایت را اعتراف نکن
آدما جنبه ندارن......!
ژست خدایی برات میگیرن!!!
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
|
ساعت |
بازدید : 840 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
دلت را خوش نکــــــن
به این "دوستت دارم"ها !!
تمـــــامشان
تاریخ مصــــــرف دارند...
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
ساعت |
بازدید : 889 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
سلامتی اون کسی که داشت میرفت
گفتم نـرو نمیتونی فراموشم کنی
برگشــت نـگــام کرد
گفتم دیدی نمیتونی …
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
ساعت |
بازدید : 492 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
چـند ساعتی با هم بودیم
مـــــن به تـــــو نگاه میکردم…
و تــو به ساعتت
تـو قــرار داشتی و من بـــی قراری
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
ساعت |
بازدید : 665 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
ساعت |
بازدید : 598 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
ساعت |
بازدید : 626 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
ساعت |
بازدید : 621 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!
لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!
دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
Ebiblove.lxb.ir
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
ساعت |
بازدید : 444 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
به نام کلام دروغین عشق
چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم
اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت
و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ
خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و
همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده
قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.
از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.
نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،
اما تو رفتی و تنها یک قلب شکسته سهم من از این بازی عشق بود
یک بازی تلخ که ای کاش آغاز نمیکردم تا اینگونه در غم پایانش بنشینم
تو که میخواستی روزی رهایم کنی و چشمان بی گناهم را خیس کنی
چرا با من آغاز کردی!
مگر این قلب بی طاقت و معصوم چه گناهی کرده بود
گناهش این بود که عاشق شد و تو را بیشتر از هر کسی ، از ته دل دوست داشت
اینک که برای تو از بی وفایی هایت مینویسم انگار آسمان چشمانم دوباره ابری شده
و در قحطی اشک دوباره میخواهد ببارد.اما من مینویسم
مینویسم که یک قلب را شکستی ، و زندگی ام را تباه کردی.
کاش می دانستی چقدر دوستت داشتم ،
کاش می دانستی شب و روز به یادت بودم و از غم دوری ات با
چشمان خیس به خواب عاشقی می رفتم.
نمی دانی چه آرزوها و رویاهایی را با تو در دل داشتم.می خواستم عاشقترین باشم ،
برای تو بهترین باشم ، یکرنگ بمانم و یکدل نیز از عشقت بمیرم.
آن زمان که با تو بودم کسی نام مرا صدا نمیکردم ،
همه به من میگفتند ((دیوانه)).آری من دیوانه بودم ، یک دیوانه ساده دل.
دیوانه ای که اینک تنهای تنهاست و از غم جدایی ات روانی شده است.
این را بدان نه تو را نفرین کردم ، و نه آرزوی خوشبختی برایت کردم.
این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم ،
راستش را بخواهی هنوز دوستت دارم اما
دیگر دلم نمیخواهد حتی یک لحظه نیز با تو باشم.
خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم اما نمی دانم چرا نمی توانم
دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ شده و یاد آن لحظه ها قلب شکسته ام را میسوزاند.
و این بود سرنوشت من و تو! چه بگویم که هر چه بگویم دلم بیشتر می سوزد .
نیستی که ببینی اینجا زندگی ام بدون تو بی عطر و بوست ، بی رنگ و روست.
هر چه نوشتم درد این قلب دیوانه من بود ، نمیخواستم بنویسم از تو ، اما قلبم نمیگذاشت.
بهانه میگرفت ، گریه می کرد ، میگفت بنویس تا بداند چه دردی دارم.
انگار دوباره کاغذم از قطره های اشکم خیس شده ،
دیگر قلمم برای روی کاغذ خیس نمی نویسد.
خواستم بنویسم که خیلی بی وفایی. Ebiblove.lxb.ir
برچسبها:
نامه اي به يك بي وفا ,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
|
|